تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
فردا علم نفاق طی خواهم کرد با موی سپید قصد می خواهم کرد
پیمانه عمر من به هفتاد رسیـد این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد
از کوزهگری کوزه خریدم باری.........آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جـام زرینم بود........اکنـون شـدهام کوزه هـر خمـاری
امروز تـو را دسترس فـــردا نیست
و اندیشه فردات به جز ســودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت بیدار است
کاین باقــی عمــر را بقا پیــدا نیست
ابـر آمد و باز بر سر سبزه گريست...... بي بـاده ارغوان نميبايد زيست
اين سبزه كه امروز تماشا گه ماست......تا سبزه خاك ما تماشاگه كيست