قاصدک هان چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریق
قاصد تجربههای همه تلخ با دلم میگوید
که دروغی تو دروغ، که فریبی تو فریب
قاصدک هان ولی، راستی آیا رفتی با باد
با توام آی! کجا رفتی آی!
راستی آیا جای خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی؟ طمع شعله نمیبندم
اندک شرری هست هنوز
قاصدک، ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
مهدی اخوان ثالث
برچسبها:
مهدی اخوان ثالث ,
قاصدک ,
شعر ,
ابر ,
عالم ,
شب ,
روز ,
خاکستر ,
اجاق ,
غریق ,
دیار ,
تک درخت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد