آهن و فولاد هر دو از یک کوره میآیند برون
آن یکی شمشیر بران وان دگر نعل خر است
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
کره اسب از نجابت در تعاقب میرود
کره خر از خریت پیشاپیش مادر است
کاکل از بالا نشینی رتبهای پیدا نکرد
زلف از افتادگی همسان مشک و عنبر است
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
دود گر بالا رود کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم
که ناکس! کس نمیگردد از این بالا نشینیها
من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم
که کس، ناکس نمیگردد از این افتان و خیزانها