معلّم وارد کلاس شد، تصمیم داشت از علم روانشناسی که آموخته بود، استفاده کند. پس رو به کودکان خردسال کرده گفت: "هر کس که تصوّر میکند احمق است، برخیزد بایستد."
کسی تکان نخورد و جوابی نداد.
بعد از لحظاتی، کودکی برخاست.
معلّم با حیرت از او پرسید: "تو واقعاً تصوّر میکنی احمقی؟" کودک معصومانه گفت: "خیر آقا؛ ولی دوست نداشتم شما تنها کسی باشید که ایستاده است!