گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
شنبه 3 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 322 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
**********
کاش ای تنها امید زندگی
می توانستم فراموشت کنم
**********
کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودم چون وجودت دور بود
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 350 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
***
در غلغله جمعی و تنها شدهای باز
آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی
***
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است
باید همه عمر خودت را بفریبی
***
چون قصه آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
***
آیینه تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخشناسی نه طبیبی
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
شعر معاصر ,
آیینه تاریخ ,
تاریخ شناس ,
طبیب ,
قصه ,
صخره ,
دریا ,
سیلی ,
امواج ,
امید ,
شب و روز ,
غلغله ,
پیرهن ,
سیب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 335 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
زندگی قافیه باران است...
من اگر پاییزم، و درختان امیدم همه بیبرگ شدند...
تو بهاری و به اندازهی باران خدا زیبایی
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 326 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل
صبح اميد که بد معتکف پرده غيب
آن پريشانی شبهای دراز و غم دل
باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز
ساقيا لطف نمودی قدحت پرمی باد
در شمار ار چه نياورد کسی حافظ را
|
زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
همه در سايه گيسوی نگار آخر شد
قصه غصه که در دولت يار آخر شد
که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
شکر کان محنت بیحد و شمار آخر شد
|
برچسبها:
حافظ ,
غزل ,
هجران ,
شب ,
فال ,
اختر ,
ناز ,
خزان ,
بهار ,
شکر ,
ایزد ,
گل ,
خار ,
امید ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 298 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
آن پری روی از درم، روزی فراز آید؟ نیاید
من همیخواهم که عمر رفته باز آید، نیاید
پیش از آن کایام، در پیچد به هم طومار عمرم
نامهای از کوی یار دلنواز آید؟ نیاید
بر سر من سایهی آن آفتاب افتد؟ نیفتد
در کف من، دامن آن سرو ناز آید؟ نیاید
هیچ از آن سودای آن گیسو نیاید بوی سودی
بوی سودی هیچ از امید دراز آید؟ نیاید
طفل اشکم گفت بر رخ، راز عشقم را به مردم
طفل هرگز در شمار اهل راز آید؟ نیاید
تا نبیند آه من، بر من دلش سوزد؟ نسوزد
سنگ تا آتش نبیند در گداز آید؟ نیاید
عقل آن نیرو ندارد کو به گرد عشق پوید
صعوه هرگز در مصاف شاهباز آید؟ نیاید
این همه سازم به ناسازی دور چرخ و آخر
اختر ناساز من ، با من بساز آید؟ نیاید
عاشق شوریده را در دل نگنجد غیر جانان
در دل محمود جز یاد ایاز آید؟ نیاید
از هوای خطهی ری، وز نهاد مردم وی
بویی از شیراز علیین طراز آید؟ نیاید
برچسبها:
شوریده ,
شیراز ,
عشق ,
عاشق ,
عمر ,
یار ,
گیسو ,
شعر ,
امید ,
اشک ,
طفل ,
آتش ,
غزل ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 23 دی 1394 ساعت |
بازديد : 474 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
كسي كه به اميد شانس زنده باشد، سالها قبل مرده است!
***
خوشبختي به كساني روي ميآورد كه براي خوشبخت كردن ديگران ميكوشند.
***
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|