گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
شنبه 3 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 285 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
قصه از حنجرهایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطرهایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطرهها!
یک طرف پنجرهها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 285 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من از عهد آدم تو را دوستدارم
از آغاز عالم تو را دوستدارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم، تو را دوستدارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوستدارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوستدارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوستدارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما
تو را دوستدارم، تو را دوستدارم
قیصر امین پور
برچسبها:
قیصر امین پور ,
تو را دوست دارم ,
عهد آدم ,
آغاز عالم ,
آسمان ,
نم نم ,
خواب و خیال ,
غم ,
جهان ,
دل ,
آواز ,
شعر عاشقانه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 468 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
کلاغی به شاخی جایگیر
به منقار بگرفته قدری پنیر
یکی روبهی بوی طعمه شنید
به پیش آمد و مدح او برگزید
بگفتا: سلام ای کلاغ قشنگ
که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ
اگر راستی بود آوای تو
به مانند پرهای زیبای تو
در این جنگل اکنون سمندر بودی
بر این مرغها جمله سرور بودی
ز تعریف روباه شد زاغ، شاد
ز شادی بیاورد خود را به یاد
به آواز خواندن دهان چون گشود
شکارش بیافتاد و روبه ربود
بگفتا که: ای زاغ این را بدان
که هر کس بود چرب و شیرینزبان
خورد نعمت از دولت آن کسی
که بر گفت او گوش دارد بسی
هماکنون به چربی نطق و بیان
گرفتم پنیر تو را از دهان
ایرج میرزا
برچسبها:
ایرج میرزا ,
ترجمه ,
شعر ,
روباه و زاغ ,
پنیر ,
آواز ,
شکار ,
دولت ,
شیرین زبان ,
نطق ,
دهان ,
طعمه ,
کلاغ ,
شاخه ,
منقار ,
جنگل ,
سمندر ,
مرغ ,
سرور ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 18 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 564 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
روباه و زاغ
شعر روباه و زاغ یکی از شعرهای کتاب فارسی دبستان است که برای اکثر ایرانیها یادآور خاطرات کودکی و مدرسه است و به اصطلاح نوستالژیک است. این شعر در اصل ترجمهی منظوم حبیب یغمایی است از شعر شاعر فرانسوی قرن هفدهم «ژان دو لافونتن»، اما در کتاب درسی به نام شاعر اصلی آن اشارهای نشده است.گفتنی است که دو ترجمهی آزاد دیگر هم از این شعر در زبان فارسی منتشر شده است. آنطور که در کتاب اصول فن ترجمهی فرانسه به فارسی آمده، "ایرج میرزا" و "نیر سعیدی" هم این شعر را ترجمه کردهاند.
زاغــکی قـالـب پـنـیــری دیـــد به دهـان برگرفت و زود پـریـد
بـر درخـتــی نشـسـت در راهــی کـه از آن مـیگذشت روبـاهـی
روبــه پـرفـریـب و حـیلـتســاز رفـت پـای درخت و کـرد آواز
گـفـت بـه بـه چـقــدر زیـبـایـی چه سـری چه دُمـی عجب پایی
پـر و بـالـت سـیاهرنـگ و قشنـگ نیست بالاتـر از سـیاهـی رنـگ
گر خوشآواز بودی و خوشخوان نبـودی بهـتر از تـو در مـرغـان
زاغ مـیخـواسـت قـار قـار کـنـد تــا کــه آوازش آشـکـار کـنـد
طعمه افتاد چـون دهـان بـگشـود روبهک جست و طعمه را بربـود
حبیب یغمایی
برچسبها:
روباه و زاغ ,
شعر ,
جبیب یغمایی ,
زاغکی ,
قالب پنیری ,
طعمه ,
درخت ,
روباه ,
آواز ,
پر و بال ,
سیاه رنگ ,
قشنگ ,
سیاهی ,
رنگ ,
مرغان ,
قار قار ,
ادبیات فارسی ,
نوستالژیک ,
ایرانی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|