گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
دو شنبه 8 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 333 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
قاصدک شعر مرا از بر کن
برو آن گوشه ی باغ
سمت آن نرگس مست که زتنهایی خود دلتنگ است
بنشین روی نسیمی که از احساس ربون می آید
وبخوان شعرم را در گوشش
یک نفر خواب تورا می بیند
یک نفر لحظه ای از یاد نخواهد برد تورا
یک نفر شور دلش عشق صمیمانه ی توست
قاصدک شعر مرا از بر کن
گرنمی خواهی قدم زن در دل تا رم ببین
شادی و غصه به هم آمیخته
قاصدک بر اوج دلم پر بگشای
وسفر کن در اوج نسیم
میدانی قاصدک مهربانی های من بی انتهاست
لبخندم جاریست
وقتی در عمق نسیم می خواند
عقده بازی های پنهان دلش را در دلم
من فقط سعی وجودم دارم
که تبسم راکنم جاری جرین عشق بی ریا
قاصد برگوش شبنم برسان
یاسی بی انتها درکوی توست
وسرت رابرنمیگردانی
تا مبادا که به چشمان ظریفت بخورد
چهره ی معصوم یاس
یا مبادا که به گوشت برسد
آن ندای بی نوا
قاصدک جان من تو را تقدیم شبنم کردم
لایق چون تونبودش برگرد
من میخواهم تورا محو تماشای شقایق بکنم
یا ستاره روشن
تا بفهمی سر سپرده یاس است
یاکه عاشق یاکه یک دیوانه
قاصدک شعر مرا از برکن
وبخوان شعرم را
در ره طولانی عشق
قاصدک شعر مرا گونه ای از بر کن
تا فراموش نشود از ذهنت
ولی از یاد مبر
شعر من بی انتهاست...
سهراب سپهری.
برچسبها:
سهراب سپهری ,
قاصدک ,
شعر ,
باغ ,
نرگس ,
مست ,
دلتنگ ,
نسیم ,
خواب ,
شور ,
دل ,
عشق ,
قدم ,
مهربانی ,
لبخند ,
یاس ,
ندا ,
بی نوا ,
محو تماشا ,
شقایق ,
ستاره ,
روشن ,
دیوانه ,
تبسم ,
شبنم ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 784 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون نرنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
"سعدی"
برچسبها:
سعدی ,
شیرازی ,
مصلح الدین ,
استاد سخن ,
شیرین سخن ,
تک درخت ,
طریق ,
دوستان ,
شرط ,
مهربانی ,
دوستان ,
یکدل ,
سر دست ,
برفشانی ,
دلم ,
وهم ,
نگنجد ,
جواب تلخ ,
شکر دهانی ,
سخن ,
بگو و بشنو ,
تشنگی ,
آب زندگانی ,
غم دل ,
رنگ ,
رو ,
صورت ,
سرایر ,
سوزناک ,
عجب ,
آتش ,
عارفان ,
پارسایان ,
شاهدان ,
صورت ,
معانی ,
خلاف عهد ,
حدیث ,
زبان ,
جان ,
دنیا ,
حیف ,
عقبی ,
رایگان ,
نظیر ,
بدیل ,
عوض ,
خجلم ,
بی زبانی ,
رفیق ,
پند ,
نهان ,
عدو ,
تیر ,
قدر ,
نمیرم ,
مژدگانی ,
لیلی ,
بت ,
خون ,
مجنون ,
قمر ,
سمر ,
دردمند ,
محبت ,
وصل ,
قتل ,
,
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|